کسی که حلقه یا گوشواره در گوش دارد، کنایه از مطیع، فرمانبردار، برای مثال بندۀ حلقه به گوش ار ننوازی برود / لطف کن لطف که بیگانه شود «حلقه به گوش» (سعدی - ۶۴)
کسی که حلقه یا گوشواره در گوش دارد، کنایه از مطیع، فرمانبردار، برای مِثال بندۀ حلقه به گوش ار ننوازی برود / لطف کن لطف که بیگانه شود «حلقه به گوش» (سعدی - ۶۴)
بنده ای که حلقه در گوش او کرده باشند، بندۀ حلقه به گوش، در قدیم که برده فروشی رسم بود اغلب حلقه ای در لالۀ گوش آن ها می کردند، برای مثال (فدای جان تو گر جان من طمع داری / غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند (سعدی۲ - ۴۳۰)
بنده ای که حلقه در گوش او کرده باشند، بندۀ حلقه به گوش، در قدیم که برده فروشی رسم بود اغلب حلقه ای در لالۀ گوش آن ها می کردند، برای مِثال (فدای جان تو گر جان من طمع داری / غلام حلقه به گوش آن کند که فرمایند (سعدی۲ - ۴۳۰)